محمد حمیدی
پپ گوآردیولا، فیلسوف، ستاره مردمی و نماد جدید مردان که از قضا مربی فوتبال هم هست. او تا چندی دیگر باید بایرن مونیخ را با نگاه و برداشت خودش روانه رقابتها کند.
فوتبال محبوبترین ورزش دنیاست. گوآردیولا هم بهترین مربی جهان. دو برترین به یکباره در کنار هم. پروفسور سالایی مارتین، 51 ساله در روزگاری که گوآردیولا هدایت بارسا را برعهده داشت، خزانهدار بارسلونا بود. دوستی آنها هم از همان زمان آغاز شده است. او اکنون میتواند از فوتبال به زبان فوتبال حرف بزند؛ از درصد پاس، جنگهای تنبهتن و قدرت دوندگی. با این همه سالایی مارتین یک اقتصاددان است؛ یکی از شناختهشدهترینهایش در جهان. او درباره قدرت جهانیسازی و فقر در آفریقا نظریههایی را پرداخته و همچنین فرضیهای دارد که رمز و راز موفقیت گوآردیولا را روشن میکند: "تئوری شلوار"
پپ گوآردیولای 42 ساله سرمربی جدید بایرنمونیخ است؛ تیمی که در فصل گذشته همه آنچه را که بردنی بود، برده است و درست از همین روست که همگان تنها میگویند، [تیم] گوآردیولا فقط و فقط باید همان گونه که تاکنون بود، بازی کند. رفیق گوآردیولا، سالایی مارتین چنین نظر و عقیدهای ندارد. او میگوید، باید مسیر را در نظر داشت؛ پیادهرو را.
گوآردیولا کارش را در مونیخ آغاز کرده است. تلویزیون، رادیو و روزنامهها کار و تمرین او را چنان گزارش خواهند کرد که گویی پای رخدادی ملی یا فراملی در میان است. در کتابفروشیها، جایی که کتابهای فوتبالی در چند سال گذشته کمیاب بودند، اکنون 5 کتاب متفاوت درباره گوآردیولا دیده میشود. یکی از این کتابها در شمار پرفروشها قرار گرفته است.
ورزش فوتبال در آغاز سده 21 به اهمیت فزاینده اجتماعی دست یافت؛ جایگاهی که اغلب سرگرمی دیگر از دست دادهاند. گلادیاتورها، ستارگان روم باستان بودند. تیسین و تینتوریو قهرمانان سده شانزدهم که با رنگ روغن نقاشی میکردند. در دهه 60 قرن 20 خوانندگان راک پرطرفدار بودند و ملودیهایشان عشق میآفرید و از جنگ و نبردها جلوگیری میکرد.
امروزه روز صف هواداران فوتبال درست همانند صف مشتاقان موسیقی در جشنوارهها و کنسرتها در سالهای گذشته است. امروزه 1.6 میلیون تن سالانه به تماشای موزه بارسلونا میروند. بیش از هر موزه دیگری در کاتالونیا. چه موزه پیکاسو باشد چه موزه سالوادور دالی یا حتی موزه میرو. 21 میلیون آلمانی تماشاگر دیدار پایان لیگ قهرمانان اروپا میان بایرنمونیخ و بوروسیا دورتموند بودند. آدم از خودش میپرسد، پس آن 60 میلیونی که از قرار معلوم آن مسابقه را تماشا نمیکردند، کجا بودند؟ چرا هیچ کجا به یکی از آنها برنمیخوریم؟
در اهمیت فزاینده فوتبال جای هیچ گونه تاسفی نیست. در نهایت باید این میزان اهمیت را کمی عجیب و غریب دانست. شبکههای خصوصی و کابلی فوتبال را با قدرت اقتصادی به رخدادی برای تمام جامعه تبدیل کردهاند؛ به دنیای رویایی شبهای تعطیل. روپرت مرداک، غول رسانهای روزگاری میگفت، فوتبال دژکوب او برای راهیابی به خانهها بود.
پپ گوآردیولا در این نمایش برآورده کننده آرزوهاست. او با بارسا که از 2008 تا 2012 هدایتش کرد، رویایی تلویزیونی را زنده کرد: "زیبایی میتواند پیروز شود!" تیمها بارها و بارها با فوتبالی نفرتانگیز و تخریبی جامهای قهرمانی را میربودند. دهههایی بود که در آنها بازیکنان و مربیان چنان گنگ و غمزده بودند که به سختی میشد دوستشان داشت. سالهایی بود که در آنها این ورزش چنان خسته کننده و کسالتآور بود که تنها تماشاگران هر یک از تیمها زحمت تماشای مسابقههای تیمشان را بر خود هموار میکردند.
گوآردیولا همه چیز را دگرگون کرد: بارسای او توپ را چنان دقیق پاس میداد که هیچ تیم دیگری از عهدهاش برنیامده بود. حریفان به پای بارسای او نمیرسیدند و از بازی تیم او یک ملودی ایجاد میشد که هر پاسش یک صدا و نت بود. آنها در اسپانیایی این شیوه را EL toque میخواندند؛(بیت پاس: لمس توپ) گوآردیولا به زیبایی 14 عنوان را در 4 سال برد؛ از جمله دو قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا. بهترین تیمی که تاکنون دیدهایم؛ ما و همه تماشاگران فوتبال.
گوآردیولا یک سالونیم پیش که از همه بردها و قهرمانیها خسته شده بود. افکارش درخواب هم فوتبال و فوتبال و فوتبال بود. سالا ای مارتین را صدا زد. او به فکر یک سال استراحت از فوتبال افتاده بود و میخواست در "انزوای کامل" به سر ببرد. سالا ای مارتین هم پاسخ داد: برای شخصی همانند گوآردیولا روی زمین تنها و تنها دو جای مخفی وجود دارد: آمریکا و استرالیا. باقی جهان به تصرف فوتبال درآمده است. مردم همه جا گوآردیولا را صد بار در روز وادار خواهند کرد تیم محبوبشان را تمرین دهد و هدایت کند.
بهترین مربی جهان به خودش استراحت میدهد. دانشجوی مهمان میشود و با دوچرخهاش به دانشگاه میرود: فوتبال تصویر مردها را هم دگرگون کرده است، عمیقتر از مد، سینما یا حتی ادبیات. مردها خوشقلبتر شدهاند و نرمخوتر. از زمانی که بازیکنانی همانند دیوید بکام نام خود را روی عطرها و ادوکلنها میگذارند. گوآردیولای اغلب کچل که در آغاز 40 سالگی سرحالتر و جذابتر از 25 سالگیاش به نظر میرسد؛ پیشرفت تازهای از نوع دیگر. زیبای با تفکر.
تصویر دلخواه چیست؟ واقعیت کدام است؟ یک بار سالا ای مارتین دوستش گوآردیولا را با سرآشپز، فران آدریا به خانهاش در بارسلونا برد؛ برای صرف شام. آنها باید برای هم غذا میپختند؛ نوآوران کاتالانی در کنار هم. آدریا مبدع آشپزی معروف به مولکولی است و به گوآردیولا میگوید: «تو باید کتابی درباره شیوه کاریات بنویسی. آدمهای زیادی میتوانند از تو بیاموزند.» پپ هم در پاسخ میگوید: «سر به سرم نگذار! تمام کاری که میکنم تماشای فیلم بازی حریفان است و سپس طراحی تاکتیک تیمم بر اساس نقاط ضعف حریفان.» گوآردیولا به گفته خودش نه کاشف است، نه مخترع و نه مبدع. او تنها تشنه سیریناپذیر فوتبال است.
او در 13 سالگی به مدرسه فوتبال بارسا رفت. از دل کاتالان. پدر و مادرش به خاطر دوری راه نمیخواستند او را به مدرسه فوتبال بارسلونا بفرستند. مسافتی که بیش از 50 کیلومتر بود. او بازیکنی ترکهای در کلاس جهانی شد. وقتی یک مربی والیبال را در تلویزیون میدید که به خوبی میتوانست تاکتیکها را توضیح دهد، با او قرار ملاقات میگذاشت. بازیکنان فوتبال در آن زمان چنین کاری نمیکردند. آنها کارهایی میکردند که مربی میگفت یا غریزه توصیه میکرد. اندک بازیکنانی بودند که فکرشان را صرف تمام بازی میکردند.
زمانی که پپ گوآردیولا در سال 2006 در 35 سالگی به فوتبال خود پایان داد و کفشهایش را آویخت، با دوستش برای مرخصی به آرژانتین رفت. گوآردیولا میخواست سزار لوئیس منوتی و مارچلو بیلسا را ببیند؛ دو مربی که باعث حیرت او بودند. او میخواست از آنها بیاموزد، پیش از آن که خودش وارد عرصه مربیگری شود.
آلمانیها باورشان نمیشد که این مربی به تیمشان بیاید. اگرچه در حال حاضر تیمی بهتر از بایرن مونیخ وجود ندارد ولی تا زمانی که باواریاییها در بهار گذشته قهرمانی بوندسلیگا، جام حذفی و لیگ قهرمانان اروپا را از آن خود نکردند، آلمانیها برای یک دهه تمام عادت کرده بودند ناکامی تیمهایشان را در رقابتهای اروپایی تماشا کنند و شاهد موفقیت تیمهای اسپانیایی و انگلیسی باشند. از دید کاتالانیها انتخاب بایرن مونیخ از سوی پپ گوآردیولا هیچ توجیه منطقی نداشته و ندارد.
اوجگیری فوتبال در زادگاه گوآردیولا پس از پروسه طولانی حرفهایگری و تجاریسازی نه تنها به پایان نرسیده که تازه آغاز شده است. "اصالت" در بارسلونا منشا و مبدایی واقعی دارد. گوآردیولا با این باور رشد کرده که باشگاهش "فراتر از یک باشگاه" است. زرد، سرخ و آبی رنگ صندلیهای ورزشگاه نوکمپ است و تا به امروز این پازل رنگین شعار باشگاه را تداعی میکند.
بارسا در دوران دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا دژ و پناهگاه مقاومت کاتالان بود. صحبت به زبان ممنوع کاتالانی تنها در ورزشگاه میان صدها هزار تماشاگر ممکن بود و در مقابل رئالمادرید به عنوان نماینده دولت توهین و تحقیر میشد. مانوئل واسکس مونتالبان – نویسنده – مینویسد: بارسا ارتش بدون اسلحه کاتالونیاست. بارسا تا امروز این ادعا را زنده نگه داشته است: بسیاری از بازیکنان بارسا کاتالانیها هستند و سبک بازی ما خاص ماست. ادعایی برای دیگر بودن کاتالونیا، متفاوت بودن کاتالانها.
میان بارسا و بایرن تفاوتی وجود دارد: در بارسلونا مربی میدانست رییس باشگاه مافوق او نیست و در کنارش است. لاپورتا که در جوانی فوتبالیستی آماتور بود، یک بار با گوآردیولا به تماشای فوتبال نشست: «توپ در محوطه جریمه حریف بود ولی پپ سرگرم دوندگی مدافع راست کناری در نیمه خودی. هی پپ! بازی را از دست ندهی!» رییس بلافاصله افزود: «ما نیمه کارشناسها هرگز مانند حرفهایهایی چون پپ زیاد از فوتبال چیزی سرمان نمیشود.»
لاپورتا دست گوآردیولا را در تصمیمگیریهای ورزشی باز گذاشته بود. این پپ بود که بازیکنان مورد نظرش را در اختیار میگرفت یا به فروش میرساند. در مونیخ رییسی حکومت میکند به ندرت فکر کند، مربی بیش از او فوتبال را میفهمد. اولی هوینس بازیکنی بزرگ در سطح دنیا بود. او به تازگی در جمعی عنوان کرد، گوآردیولا برای بایرن مورد نظرش به نیمار برزیلی چشم دارد ولی من قانعش کردم و رایش را زدم. هوینس با این شوخی تنها قصد داشت سالنی پر از متخصصان کامپیوتری را بخنداند؛ مردانی که از امپراتوری بایرن به خوبی آگاه بودند. دوستان گوآردیولا در بارسلونا شگفتزده از خود میپرسند: "چرا رییس چنین حرفی را زد؟ آیا قصد داشت به پپ بفهماند، رییس چه کسی است یا قصد داشت، پپ را سر به راه کند؟"
توماس کریستیانسن بزرگترین دردسر پپ را "زبان آلمانی" میداند. او در 18 سالگی در تیم ذخیرههای بارسا همبازی گوآردیولا بود. توماس، پپ را خجالتی توصیف میکند. بعدها راه این دو از هم جدا شد. پپ در بارسا ماندگار شد ولی همبازی او از پدری دانمارکی و مادری اسپانیایی، 10 باشگاه و 4 کشور را در 14 سال پشت سر گذاشت. او سال 2003 با بوخوم آقای گل بوندسلیگا شد. آنها در تعطیلات تابستانی اغلب یکدیگر را میبینند. او زمستان گذشته که خبر امضای قرارداد پپ – بایرن اعلام شد، به پره، برادر پپ زنگ زد ولی به خود او نه.
کریستیانسن میگوید، پپ در آغاز کارش در بارسلونا با بازیکنان خارجی دچار سوءتفاهمهایی شد؛ از جمله این که اریک آبیدال را در آغوش گرفت تا ایرادی حرکتی را اصلاح کند. کاتالانهای درون تیم که پپ را میشناختند، تنها خندیدند ولی آبیدال از کوره در رفت: به من دست نزن!
در آلمان چه کسی به پپ خواهد گفت ماتیاس سامر، مدیر ورزشی بایرن همکار او نیست بلکه فرد صاحب قدرتی است که باید قدرتش را هم تحمل کرد. کریستیانسن میگوید: «در بارسا زمانی وجود داشت پپ بزرگتر از باشگاه بود ولی این در بایرن فرق میکند.» از آنجایی که کریستیانسن، گوآردیولا را میشناسد، از کارها و رفتارهای او تعجب نمیکند. او میداند پپ در مونیخ دستیار فرهنگی در کنارش نمیخواهد. او میخواهد همانند همیشه همه چیز را به تنهایی انجام دهد: آلمانی بیاموزد، با بازیکنی صحبت کند و همه چیز را خودش به تنهایی سروسامان دهد.
بایرن مونیخ مربی خارجی سرشناسی را به خود دیده است که به خاطر سوءبرداشتهای فرهنگی در کارش شکست خورد: جووانی تراپاتونی. این ایتالیایی در پایان با همسرش در ویلایی زیبا در کنار ساحل نشست و از خود پرسید، چرا او و آلمانیها حرف همدیگر را نمیفهمیدند. سال 1995 بود. امروز به سختی بتوان پذیرفت که بازیکنان احترام مربی خود را نگه نمیداشتند؛ چرا که تمرینهایش را نشناخته و از حرفهایش سردرنمیآوردند. پپ باید منتظر بماند و ببیند آیا آلمان و فوتبال آلمان آن گونه که به نظر میرسد، جهانی شده است؟
خاویر ای سالا مارتین در خانهاش در بارسلونا روی صندلی خود لم داده است و میگوید، زود برمیگردد و برمیگردد. او میخواهد جدیدترین مواد تحقیقی خود را ارائه دهد. جزوه «ساعت تدریس پپ گوآردیولا» روی میز قرار دارد. شاگرد این کلاس هم کسی نبود جز پروفسور سالا ای مارتین. او جزوه را ورق میزند. چیدمانهای تاکتیکی، تمرینها و دستورهای هجومی که همگی از سوی پپ آماده و طراحی شدهاند.
سالا ای مارتین میگوید، دوستش ماههاست اقامتگاه جدیدش را اعلام کرده است. گوآردیولا همانند یک تبارشناس تصاویر بازیهای بایرن مونیخ را مطالعه میکند. او بازیها را از راه دوربینهایی که در سقف ورزشگاه تعبیه شدهاند، از بالا تماشا میکند. او ترتیبی داده تا بازیها را از آنجا برایش فیلمبرداری کنند تا حرکت تیم، شکافها در دفاع و اشتباه در حمله را دریابد. او برای تیم جدیدش باز هم خوابهای تازهای دیده است؛ خوابهایی که هیچ کس فکرش را هم نمیکند.
سالا ای مارتین با افتخار جزوهاش را ورق میزند. این پروفسور اقتصاد در جزوههایش دوستش را میبیند: یک فوتبالدوست و یک اقتصاددان فوتبالی. زیرا آن طور که در اقتصاد بازار عرف است، در فوتبال مدرن هم بحث بر سر جزئیات است و در حالی که در اقتصاد، در شرکتهایی همانند H&M و زارا، تغییر استراتژی اغلب در میان مدت قابل رویت است، در فوتبال هر پایان هفته تغییر تازهای طلب میشود: هر ایده با ایدهای پاسخ داده میشود و این ایده متقابل ویرانگر مربیان با استعداد را دوباره مجبور میکند، استراتژی جدیدی را طراحی کنند. خلاقیت همیشگی و سرعتی.
سالا ای مارتین این پدیده را در اقتصاد «تخریب سازنده» مینامد.
پروفسور درست از همین رو در آمریکا و اسپانیا اقتصاددانی محبوب و مردمی به شمار میآید، زیرا میتواند فرآیندهای پیچیده را هیجان انگیز و قابل فهم توصیف و بازگویی کند. او میگوید: "یک مه 2009 روزی است که پپ گوآردیولا تاریخ فوتبال را دگرگون کرد." مکثی میکند پس از آن توجیه خود را درباره این گفته بیان میکند.
یکم مه 2009 ؟ فینال لیگ قهرمانان اروپا نمیتواند باشد، این بازی در پایان ماه مه برگزار میشود. شاید یکی از برتریهای چشمگیر برابر رئالمادرید در این روز رقم خورده باشد؟ مارتین سرش را به نشانه تایید تکان میدهد: پپ روز یکم ماه مه 2009 همانند هر روز پیش از مسابقه تنها در دفتر کارش نشسته و مشغول کار است. دفتر کار گوآردیولا در بارسلونا اتاق کوچکی است در طبقه آخر ورزشگاه نوکمپ بدون پنجره و تنها با یک صندلی، یک میز، یک کامپیوتر. همانند یک سلول. او اینجا پیش از هر بازی ساعتها تصاویر بازی حریفان را مطالعه میکند. یک مه 2009 گوآردیولا مربی در نخستین فصل مربیگریاش در لیگا باید آماده رویارویی با رئال مادرید شود؛ فردای آن روز بارسا در خارج از خانه به دیدار رئالمادرید میرود. ناگهان صحنه مورد نظرش را میبیند و لحظه را کشف میکند. تصویر را نگه میدارد، به عقب برمیگردد. دوباره فیلم را به جریان درمیآورد. «درسته! همینه! خودشه!»
گوآردیولا بعدها خواهد گفت بهترین لحظهها در عمر مربیگری او همین لحظهها بوده است. هر بار تنها در سلول، زمان کشف نقاط ضعف حریف و بهرهگیری از آنها.
گوآردیولا شماره مسی را میگیرد، مهاجم کوتاه قامت و سرعتی کناری خود را "خیلی زود خودت رو به ورزشگاه برسون. باید چیزی را نشونت بدم!» مسی 20 دقیقه زمان میخواهد تا خودش را به دفتر پپ برساند. گوآردیولا دوباره ویدئو را نشان داد و مسی بلافاصله تصاویر را تماشا کرد: زمانی که بازیکنان رئال به بازیکن صاحب توپ حریف حملهور میشوند، مدافعان به حمایت از آنها نمیآیند و میان دفاع و خط میانی فضای آزادی 25 متری پدید میآید. فضای خالی که هیچ مربی دیگری آن را کشف نکرده و باز این کارشناسان فوتبال هستند که خوب میدانند این کشف چه معنا و مفهومی میتواند داشته باشد.
مارتین میگوید: زمانی که مسی سریع و پرشتاب از این فضای آزاد بدون فشار با توپ استارت میزند، مدافعان رئال یکی از دیگری از صحنه به در میشوند.
صبح دوم مهم 2009 نه گوآردیولا و نه مسی حرفی از نقشه خود نمیزنند. مسی بازی را همانند معمول در کنارهها آغاز میکند تا حریف را فریب دهد. او پس از 10 دقیقه تغییر جا میدهد و در خط میانی مهاجم سوم تیمش میشود او از همان جا، از فضای خالی کشف شده منفجر میشود و گلزنی میکند. مسی دو گل زد و سازنده گل سوم تیمش هم بود. بارسا، رئال مادرید را 6 بر2 در هم کوبید؛ شکستی تاریخی برای کهکشانیها.
مسی در پست تازهاش بازیکنی شد که دنیا تاکنون به خود ندیده بود. 25 متر فضای آزادی که گوآردیولا دید، مسی را به جهشی تکرارناپذیر رساند: او از تابستان 2009 هر سال بهترین بازیکن جهان بوده و در هر فصل 88 گل را به ثمر رسانده است. این از نبوغ گوآردیولا نبود. او تنها بهترین استراتژی را برای یک مسابقه برگزیده بود.
مارتین میگوید: پپ هیچ اختراعی نداشت. ایده مهاجم پنهان را تیم ملی مجارستان 50 سال قبل به کار گرفته بود. در فوتبال همه چیز کشف شده است. 2300 سال از اختراع فوتبال میگذرد. ولی مردی هست که فوتبال را میفهمد و پس از 2300 سال هر بازی آن را دوباره تجدید و بروز میکند. پپ، مسی را به عمق فضا خالی برگرداند و تمام!
سالائی مارتین که کتابش در کتابفروشیهای اسپانیا در کنار بیوگرافی استیو جابز عرضه شد، فریاد میکشد: سرمربی رئال در بازی بعد مدافعش را به خط میانی برد تا مسی را از کار بیندازد ولی گوآردیولا، پیکه را از دفاع به خط میانی کشاند! یک جنگ تن به تن تمام عیار!
باید از نو به تماشای فوتبال نشست!
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: